یکشنبه, ۱۸ آذر , ۱۴۰۳ - 2024 December 8
كدخبر: 682 تاريخ : ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۴۸ بازديد: 4588 بازدید نسخه چاپي ارسال به دوستان

آرزوهای مشترک من و بی‌بی مریم

دکتر پریچهر سلطانی زراسوند کتاب «سردار بی‌بی مریم بختیاری سردار آزادگی» را به روایت اسناد منتشر نشده به رشته تحریر درآورده است

بی بی مریم

دکتر پریچهر سلطانی زراسوند زنی از پهنه چهارمحال و بختیاری است که با صبر و شکیبایی پژوهشی مؤثر را در باب شناساندن قهرمان زن ایرانی و به تعبیر او جهانی به دنیا ممکن کرده و کتاب «سردار بی‌بی مریم بختیاری سردار آزادگی» را این بار به روایت اسناد منتشر نشده به رشته تحریر درآورده است. زنی که دوازده سال برای رسیدن به واقعیت، روشن کردن چهره یک قهرمان ملی و پیدا کردن اسناد از تهران و کتابخانه ملی، مجلس و مرکز اسناد وزارت امور خارجه تا اصفهان و شیراز و حتی کتابخانه آستان قدس رضوی و خانه به خانه و روستا به روستا رفته است تا راه به مقصد رساند. او با همه دغدغه‌های این روزهایش به عنوان مدرس دانشگاه، دبیر کارگروه زنان روستایی، عشایر و مناطق محروم کشور در معاونت امور بانوان زنان و خانواده ریاست جمهوری و مشاور وزارت صنعت و معدن باز هم بیشتر از همه این‌ها دغدغه آگاهی بخشی به جامعه زنان ایرانی را دارد تا شخصیت قوی زن ایرانی را به زنان و دختران امروز سرزمینش معرفی کند و همه امیدش آن است که قبل از آنکه خارجی‌ها بی‌بی مریم را معرفی کنند، رسانه‌های ملی و مردم وطن با این قهرمان آشنا شوند. دکتر سلطانی در گفت‌و‌گو با ایران بانو درباره حاصل تحقیقات خود که درباره بانوی منحصر به فرد تاریخ معاصر در کتاب اخیر خود به نام« سردار بی‌بی مریم بختیاری سردار آزادگی» که توسط نشر ایل دخت بختیاری منتشر شده است، سخن گفت. او ابعاد تازه‌ای از این شخصیت را که بر اساس منابع منتشر نشده مانند اسناد خانواده، دست نوشته‌های بی‌بی مریم، روزنامه‌ها، خاطرات آزادیخواهان، مدال‌ها و نامه‌های ارزشمند تهیه شده را بازگو می‌کند.
خانم دکتر چرا تصمیم به نوشتن این کتاب گرفتید؟

ماجرا به دوازده سال قبل باز می‌گردد زمانی که برای چاپ یکی از کتاب هایم به یک مؤسسه انتشاراتی رفتم و در آنجا کتابی تازه نشر یافته به نام خاطرات سردار بی‌بی مریم بختیاری به من هدیه شد. با خواندن هر خاطره بیشتر مطمئن می‌شدم که او نمی‌توانسته فردی عادی باشد بلکه در ورای این خاطرات زنی وجود داشت که در دوره پرده نشینی و بی‌سوادی زنان در خاطراتش از جایگاه زنان انتقاد می‌کرد و به دفاع از حقوق زن می‌پرداخت. او از کار نکردن و ازدواج اجباری زنان و از اینکه زنان زمانه‌اش از سر ناآگاهی به ظاهر فریبنده زندگی توجه دارند و سرمایه‌های مملکت را خارج می‌کنند تا زینت‌آلات بخرند، انتقاد می‌کرد. خاطرات و حرف‌هایش به زمانه اکنون می‌خورد. خاطرت بی‌بی مریم از انقلاب مشروطه آنچنان حس کنجکاوی‌ام را در خصوص این زن برانگیخت که علاقه‌مند به پژوهش درباره وی شدم.
در ابتدای راه به نتیجه هم رسیدید؟
آن زمان به دیدار مرحوم استاد باستانی پاریزی رفتم؛ چرا که ایشان در کتاب‌هایی همانند تلاش آزادی در مورد بی‌بی مریم صحبت کرده بودند. اما ایشان معتقد بودند پیدا کردن مطلب و سند درباره بی‌بی مریم عین گشتن به دنبال سوزنی در کاهدان است. واقعیت هم همین بود؛ چرا که یکی از دشواری‌های تاریخ معاصر مملکت ما نپرداختن به نقش زنان در برهه‌های مختلف است؛ به حتم جاودانگی نام‌ها در تاریخ فقط به مردان اختصاص نداشته و حتمی‌تر آنکه زنان معاصری بوده‌اند که حضورشان تنها در سایه مادری همسری نبوده بلکه آنها نیز با شجاعت خویش رخ کردند و با قد علم کردن علیه تفکرات نادرست، اراده‌های مردانه را در راه دشوار پرچمداری از آزادگی و سرافرازی ایران میخکوب کرده‌اند. باور کنید میلیون‌ها صفحه روزنامه را ورق زدم تا برای اثبات حرفم سندی پیدا کنم که ثابت کند در پشت این خاطرات، شخصیتی بزرگ و جهانی نهفته است و سرانجام در کتابخانه ملی توانستم مطلبی در نشریه کاوه پیدا کنم. عنوان این مطلب (پاداش فتوت) بود که بر اساس آن بی‌بی مریم زنی بود که در جنگ بین‌الملل اول حضور داشت و به پاس اقدامات مؤثرش، امپراطور آلمان برای او مدال، تقدیرنامه و نشان شجاعت فرستاده بود و بدین ترتیب مطمئن شدم در مسیری درست حرکت کردم و همین باعث شد بتوانم به اسنادی دست پیدا کنم که ثابت کرد این زن بیش از آنچه تصور می‌شد بزرگ و دارای جایگاه عالی بوده است.
سندی هم در این رابطه پیدا شد که صحت تاریخ شفاهی را تأیید کند؟
بله. آخرین سندی که پیدا کردم درباره اعطای نشان شجاعت و نشان شرف توسط امپراتور عثمانی به وی بود و در این اسناد، حضور شخص بی‌بی مریم در جنگ مورد توجه و تقدیر قرار گرفته است. حتی سه نامه هم پیدا شد که در مورد سردار بی‌بی مریم و خطاب به رضا شاه نوشته است: این زن به تمام آن مردها می‌ارزد و این نکته که شخصاً در جنگ ملی علیه قوای دشمن حضور پیدا کرده است.

چرا نوشتن این کتاب ۱۲ سال زمان برد؟
شاید کمی دیر شد و خیلی به من اعتراض شد که چرا این قدر طولانی؟ ولی من دائم در تلاش و جست‌و‌جو بودم و باید اثری نو خلق می‌کردم که نبود باید از هیچ می‌آفریدم.پیش از این نیز پژوهش های زیادی را به انجام رساندم و همواره به عنوان مدرس دانشگاه و یک نویسنده اعتقاد به کار علمی دارم و اینکه در عرصه تاریخ باید بسیار دقت کرد. شاید خوشایند همه نباشد اما من باور دارم تاریخ باید عریان و واقعی معرفی شود. نمی‌توانیم تاریخ را بپوشانیم و تحریف کنیم و برای همین بود که خواستم با سند و مدرک حرف بزنم. معرفی یک زن وطن پرست و آزادیخواه باید به روایت اسناد باشد تا هیچ بهانه‌ای نماند و همین دقت برای دستیابی به سند، سال‌ها وقت برد.

در این سال‌ها چه می‌کردید؟
از سال ۱۳۸۲ که تصمیم گرفتم این کار را به انجام برسانم دقیقاً ۱۲ سال، در پایان هر هفته، شب‌ها از خانه‌ام در شهرکرد سوار اتوبوس می‌شدم و صبح به ترمینال جنوب می‌رسیدم و از آنجا راهی مراکز نگهداری از اسناد همچون کتابخانه ملی، کتابخانه مجلس، مرکز اسناد وزارت امور خارجه، مرکز مطالعات تاریخ معاصر می‌شدم و تا شب در لابه لای اسناد و روزنامه‌ها می‌گشتم و از آنجا که محلی برای شب ماندن در تهران نداشتم، با تمام شدن روز راهی شهرکرد می‌شدم.
پیدا کردن اسناد همان‌طور که مرحوم باستانی پاریزی پیش‌بینی کرده بود آسان نبود گاهی سفر به بوشهر، اصفهان و شیراز و حتی سفر به کتابخانه آستان قدس رضوی که البته در آنجا دو سند بسیار مهم پیدا کردم که حکایت از نقش مدیریتی سردار بی‌بی مریم در انقلاب مشروطه داشت. حتی در جریان دیدار با خانواده و نوادگانش و سایر وابسته‌ها هر بار اطلاعاتی به دستم می‌رسید که اشتیاقم را برای بیشتر دانستن از او دو چندان می‌کرد. مثل تلگرامی که بی‌بی مریم بعد از پیروزی همسرش و واگذاری حکمرانی کاشان برایش فرستاد. با صلابت در این پیغام گفته بود حکومت کاشان را به تو داده‌اند، چون با دشمنان مشروطه جنگیدی اما این حکومت حق تو نیست تو باید خانه و هر آنچه‌داری در راه وطن خرج کنی و تمام دشمنان وطن را قلع و قمع کنی و بعد از نجات کشور به حکومت خود فکر کنی. وطن پرستی و آزادیخواهی بی‌بی مریم در هر نوشته و خاطره‌ای از او پیدا بود. با پیدا کردن هر سند امیدوارتر می‌شدم . حتی یک سال و نیم قبل به طور جدی تصمیم گرفتم کتاب را تا نوروز به چاپ برسانم. شبانه روز کار می‌کردم آنقدر که نشستن‌های متعدد که گاهی تا صبح ادامه داشت منجر به دیسک کمر شدیدی شد. اما احساس می‌کردم هنوز زوایای دیگری از این شخصیت وجود دارد. هنوز حرف ناگفته مانده و برای همین صبر کردم و اتفاقاً در روزهای آخر دو عکس از بی‌بی مریم به دستم رسید که برای نخستین بار است که چاپ می‌شود.
پشت عشق شما به بی‌بی مریم چه انگیزه‌ای بود؟
زمانی که خاطرات بی‌بی مریم را می‌خواندم این زن آنقدر بزرگ بود که تفکرات آن روز او، همان حرف‌های امروز ما در دنیای معاصر است و واقعیتش حرف‌هایمان خیلی با هم فرقی نداشت اما شاید یک نوع همذات پنداری باعث شد سال‌ها عاشقانه این مسیر را طی کنم.
من و بی‌بی مریم آرزوهای مشترک داشتیم؛ آرزوی اینکه برای زنان قانون باشد بعد از طلاق و مرگ همسر سرپناه داشته باشند و آواره نشوند، زنان ایرانی در مسیر فرهیختگی باشند، نقش آفرین باشند. همه این‌ها برای من انگیزه بود تا بیشتر از زنی بدانم که برای اینکه از حق و ارثش محروم نشود – با توجه به رسم بختیاری که برای تکه تکه نشدن زمین‌های کشاورزی و مراتع، فقط پسران ارث می‌بردند-از علما و فقهای بزرگ برای ارث بردن زن، استفتاء می‌کند و پاسخ می‌گیرد که در اسلام دختران مانند پسران ارث می‌برند.
زنی که پدرش به دست ظل السلطان کشته شد و فرزند و برادرش را رضاخان اعدام کرد، افتخار می‌کردم که در مسیری قرار گرفتم که می‌خواهم یک زن ایرانی و دلیر، شجاع و وطن پرست را به دنیا معرفی کنم و بگویم ایران چنین زنانی داشت. همه این مسائل برای طی کردن این راه به من انگیزه می‌داد. شاید بی‌بی مریم نمی‌دانست روزی پریچهری از همان خانواده و طایفه از همان خاک چهار محال و بختیاری پیدا می‌شود و به او و کارهایش عشق می‌ورزد و برای فهمیدن فکر و اندیشه‌اش دوازده سال تلاش می‌کند اما امروز کسانی که این کتاب را می‌خوانند می‌فهمند که این کتاب تلاشی برای بیداری بوده است.

۷

سردار مریم که بود و چه کرد؟

بی بی‌مریم فرزند حسینقلی خان ایلخانی بود؛ نام اصلیش مریم بیگم بود اما او را به نام سردار بی‌بی مریم بختیاری در تاریخ می‌شناسند؛ او مادر علیمردان خان، سردارشهیدی است که مقابل ظلم رضا شاه ایستاد در این راه کشته شد و سرداران دیگر بختیاری را همچون محمد علی خان، مصطفی قلی خان را پرورش داده است.
کودکی وی تحت تأثیر و حضور برادرانی نامور همچون سردار اسعدبختیاری، صمصام السلطنه بود از همان ابتدا تربیتی متفاوت از سایر دختران و زنان را پشت سر گذاشت به طوری که در تیراندازی و سوارکاری از مهارت برخوردار بود. اما آنچه جایگاه این زن را در تاریخ معاصر ایران خاص کرده است حضور او در خلال جنگ جهانی اول است.
او در کنار آلمان‌ها با روس و انگلیس جنگید؛ چرا که آن زمان فتوای علما و فقها همچون آخوند خراسانی آن بود که تمام ایرانیان وطن پرست برای حفظ و حراست ایران و جلوگیری از تقسیم کشور به دست دشمنان باید به دفاع برخیزند. چنین وضعیتی سبب شد که او با احساسات وطن پرستانه، نقش عظیمی ایفا کند آنچنان که پس از شکست، با وجود آنکه برخی از سران بختیاری او را از حمله قشون روس و انگلیس آگاه کردند، وی افسران و کاردار آلمان و متحدانش را در قلعه خویش در خاک بختیاری پناه داد و شبانه و با تدبیری خاص از غرب کشور راهی آلمان کرد. روس‌ها و انگلیس‌ها که بی‌رحمانه خاک وطن را درنوردیده بودند به تلافی شجاعت بی‌مانند این زن، قلعه‌اش را ویران و اموالش را غارت و مصادره کرده و سردار بی‌بی مریم بختیاری را تبعید کردند.
روایت اسناد گواه آن است هر چند هویت بانوی بختیاری سرزمین چهار محال و بختیاری، سال‌ها در دل تاریخ ایران و کتاب‌های منتشره مورد بی‌توجهی قرار گرفته است اما رشادت‌های او در جریان جنگ جهانی، از خاطره فرماندهان حاضر زدوده نشد و او به پاس رشادت‌هایش از امپراطور ویلهم اول، امپراطور عثمانی و اتریش، مدال‌های جنگ و شرف و شجاعت گرفت. آنچه قصه بی‌بی سردار را بیشتر جذاب می‌کند حضور این زن در جریان انقلاب مشروطه و فرماندهی قشون و به دست گرفتن سلاح و جنگیدن با روس و انگلیس است.
آنچنان که به گفته تاریخ، ماهی پانصد تومان به نیازمندان اصفهان که در اثر قحطی ساختگی دشمنان ایجاد شده بود کمک می‌کرد. مدیریت و حمایت وی از انقلابیون، برادرش سردار اسعد بختیاری و مشروطه خواهان را تقویت کرد. او نقشی اساسی در ایجاد اتحاد بین برادران و ایل داشت. شجاعت این بانوی سلحشور تا آنجا بود که خانه‌اش مأمن و پناهگاه آزادیخواهانی همچون وحید دستگردی و فرخی یزدی بود.
هر چند او به عنوان یک فرمانده فکری و تصمیم گیرنده در ایل بختیاری شناخته می‌شد اما این‌ها نتوانست نقش او را به عنوان یک مادر و همسر کمرنگ کند آنچنان که در بخشی از دستخط باقی مانده به قلم وی، نصیحت او به فرزندش حکایت از توجه او به نقش مادرانه‌اش داشته است که در آن نوشته است: «پسر عزیزم تعلیم مرا فراموش مکن و نصیحت‌های مرا در قلب خود نگاه دار، زیرا پذیرفتن نصیحت‌های مادر باعث طول عمر و عزت و سعادت است؛ راستی و صداقت را بر لوح دل خود مرقون دارد و با این کار نعمت و رضامندی در نظر خدا خواهی یافت. با تمامی دل خود به خداوند توکل نما و بر عقل خود تکیه مکن. در همه راه‌ها خدا را بشناس و از خداوند بترس. از بدی اجتناب نما. خوشا به سعادت کسی که برای خوشحالی خدا کار کرد. این کار از تجارت طلا و نقره بهتر است.» زندگی پر افتخار او در جدال با بیماری سرطان به پایان رسید و در اصفهان چشم از جهان فرو بست در حالی که حتی بر سنگ قبرش هم نامی از او نمانده است.

منبع:روزنامه ایران/ایران بانو شماره ۵۵ یکشنبه هشتم آذر۹۴ صفحات ۴و۵

شهرزاد باباعلی پور،روزنامه ایران

در زمينه‌ي انتشار نظرات مخاطبان رعايت چند مورد ضروري است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسي تايپ کنيد.
  • «جمعیت همبستگی زاگرس» مجاز به ويرايش ادبي نظرات مخاطبان است.
  • جمعیت همبستگی زاگرس از انتشار نظراتي که حاوي مطالب کذب، توهين يا بي‌احترامي به اشخاص، قوميت‌ها، عقايد ديگران، موارد مغاير با قوانين کشور و آموزه‌هاي دين مبين اسلام باشد معذور است.
  • نظرات پس از تأييد مدير بخش مربوطه منتشر مي‌شود.

3 پاسخ به آرزوهای مشترک من و بی‌بی مریم


    Warning: call_user_func() expects parameter 1 to be a valid callback, function 'twentyten_comment' not found or invalid function name in /home/jhzagros/public_html/wp-includes/class-walker-comment.php on line 179

    Warning: call_user_func() expects parameter 1 to be a valid callback, function 'twentyten_comment' not found or invalid function name in /home/jhzagros/public_html/wp-includes/class-walker-comment.php on line 179

    Warning: call_user_func() expects parameter 1 to be a valid callback, function 'twentyten_comment' not found or invalid function name in /home/jhzagros/public_html/wp-includes/class-walker-comment.php on line 179

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *